امروز هم مطالبى كه آقايان و خانمها بيان كردند، مطالب خوبى بود؛ بر معلومات ما افزود؛ هم در مورد مسائل دانشگاه، و هم از جمله در مورد آشنائى بيشتر با ديدگاههاى متنوعى كه در دانشگاه نسبت به مسائل گوناگون وجود دارد. خب، ملاحظه كرديد كه در همين جلسه يكى از دوستان معتقدند به اين كه جريان ترجمه در داخل كشور بايد رصد شود - يعنى در واقع به معناى نوعى اشراف و نظارت بر جريان ترجمه در كشور - آقاى محترم ديگرى بيان ميكنند كه در مورد ترجمه، دست مترجم و دستگاه ترجمه و نشر ترجمه را بايد آزاد گذاشت؛ يعنى در واقع نقطهى مقابل آن حرف اول. هر دو حرف با يك توجيه و تفسير، درست است؛ يعنى ميتوان يك ممشا و سلوكى را انتخاب كرد كه هم آن نظر اول برآورده شود، هم آن نظر دوم؛ اما من مطمئن نيستم كه آن دو برادر محترمى كه اين دو نظر را بيان كردند، نظرشان به راه ميانه باشد. هر كدام نظر مستقلى دارند، بيان ميكنند؛ اين براى ما آموزنده است؛ يعنى وجود نگاههاى مختلف، براى من شخصاً حاوى يك موضوع قابل توجه است. حالا اين يك مثالى بود كه عرض كرديم؛ مثالهاى فراوان ديگرى هم وجود دارد.

يك نكتهى ديگر هم - كه شايد نكتهى آخر باشد - اين است كه ما اگر دنبال پيشرفت هستيم و پيشرفت علمى را شرط لازم پيشرفت عمومى كشور ميدانيم، توجه داشته باشيم كه مراد ما از پيشرفت، پيشرفت با الگوى غربى نيست. دستور كار قطعى نظام جمهورى اسلامى، دنبال كردن الگوى پيشرفت ايرانى - اسلامى است. ما پيشرفت را به شكلى كه غرب دنبال كرد و پيش رفت، نميخواهيم؛ پيشرفت غربى هيچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پيشرفت كشورهاى پيشرفتهى غربى نتوانست فقر را از بين ببرد، نتوانست تبعيض را از بين ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر كند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر كند. اولاً آن پيشرفت بر پايهى ظلم و استعمار و غارت كشورهاى ديگر بنا شد. شما ببينيد همين حالا يكى از آقايان راجع به حملهى پرتغال به ايران مطالبى گفتند. خب، فقط ايران نبود. در اين منطقهى شرق آسيا، جاهاى مختلفى پرتغالىها رفتند، هلندىها رفتند. مگر هلند چه اندازه عرض و طول جغرافيائى و تاريخى و ارزش علمى دارد؟ يا پرتغال يا اسپانيا يا انگليس همين جور؟ تمام اين قارهى عظيم آسيا را، قارهى آفريقا را اينها در مشت گرفتند و فشردند؛ اينها مراكز ثروت بود. نگاه كنيد به نوشتهى نهرو در «نگاهى به تاريخ جهان»؛ او تشريح ميكند پيشرفتهاى علمى و فنى موجود در هند را پيش از ورود انگليسها. بنده تا قبل از اينكه اين مطلب را از نگاه آدم مطلعى مثل نهرو - كه آن روز اين را نوشته بود - بخوانم، از چنين مسئلهاى مطلع نبودم. يك كشورى در مسير علمىِ معقول و صحيحى حركت ميكند، بعد مىآيند به كمك علم و به كمك سلاح اين كشور را تصرف ميكنند، بىدريغ انسانها را ميكُشند، منابع ثروت او را از بين ميبرند و خودشان را بر او تحميل ميكنند. ثروت را از هند بيرون ميكشند، ميروند در كشور خودشان سرمايهگذارى ميكنند، ذخيره درست ميكنند. انگليسها آمريكا را با پولى كه از هند به دست آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهاى استقلال آمريكا كه انگليسها بر كشور آمريكا مسلط بودند، عمدهى درآمد تجار انگليسى از تجارتى بود كه از هند به سواحل آمريكا ميكردند؛

 

كه بعد با مقابلهى ساكنان آمريكا - البته نه ساكنان بومى، بلكه باز هم همان مهاجرين انگليسى و اسپانيائى و ديگران - و جنگى كه انجام گرفت و سپس استقلال آمريكا، دوران تسلط انگليس تمام شد. بههرحال اينها پايهى تمدن خودشان را با مكيدن خون ملتها شروع كردند؛ بعد هم با پيشرفتهاى گوناگون، نه ظلم را در كشورهاى خودشان برطرف كردند، نه تبعيض را برطرف كردند، نه جوامع فقير را توانستند به بىنيازى برسانند؛ مىبينيد امروز هم وضع اقتصاد در اين كشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ اين انحطاط اخلاقى، اين لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پيشرفت تمدن غربى، يك چنين پيشرفتى است با اين خصوصيات؛ اين را ما بههيچوجه نمىپسنديم. ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستيم، كه يك الگوى اسلامى و ايرانى است؛ از هدايت اسلام سرچشمه ميگيرد، از نيازها و سنتهاى ايرانى بهره ميبرد؛ يك الگوى مستقل. البته امروز محققين و صاحبنظرانتلاشهاى فراوانى هم دارند ميكنند براى اينكه اين الگو را تدوين كنند.
 فكر ميكنم وقت هم تمام شد؛ در حالى كه يادداشتهائى كه بنده كردم، تمام نشد و مثل سخن بسيارى از برادران و خواهران محترمى كه اينجا مطالبى بيان كردند و به علت كمىِ وقت، حرفهايشان را نصفهكاره گذاشتند، بنده هم ناچار برخى از حرفها را ميگذارم تا انشاءالله اگر عمرى بود، باز شماها را در جلسات ديگرى در دانشگاهها و در ديدارهاى ديگرى مشاهده كنيم و برخى از عرايض خودمان را به شما عرض كنيم.
 پروردگارا! بركات خودت را در اين ماه بر جامعهى دانشگاهى ما نازل كن. پروردگارا! دلهاى مشتاق را در اين ماه از رحمت بىپايان خود بىنصيب مگردان. پروردگارا! اگر تا اين روزهاى آخر ماه مبارك رمضان ما را نيامرزيدهاى، در اين فرصت باقيمانده ما را بيامرز. پروردگارا! ملت ايران را در همهى صحنهها، در همهى بخشهاى زندگى كامياب فرما؛ اين ملت بزرگ را بر دشمنانش پيروز كن. پروردگارا! نيتهاى صادق و دلهاى عاشق پيشرفت ملت ايران و عاشق حقيقت را بر انجام آرزوهاى بزرگ آرمانىِ خودشان قادر بفرما. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوارمان و ارواح مقدسه‌ى شهداى عزيزمان را از ما راضى بفرما و دعاى مستجاب امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل الله فرجه) را شامل حال ما بگردان و قلب مقدس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود بفرما.
                                                        والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته